جستجو

Dec 20, 2013

چرایی و فلسفۀ جشن یلدا وبازتاب جهانی تاریخ آن

Yaldã Xojasteh Bãd !!! يلداخجسته باد


Yaldã Xojasteh Bãd !!!

سرآعاز:


يكی ازنقاط مشترك ايرانيان!

    صحبت حكّام، ظلمت شب يلداست          نور ز خورشيد جوی، بوكه برآيد! 

حافظ شیرازی




خواندن غزل های حافظ بخشی از برنامه های شب يلدا می باشد . حافظ و بسياری از شاعران و چكامه سرايان ، سياهی و بلندی اين شب را ، به زلف و سياهی خال يار ، و دراز بودن دوران دوری از يار (زمان هجران) ، يا سياه بختی تشبيه كرده اند؛ ولی از آنجا كه ، نياكان و پيشينيان ما مردمانی شاد بودند و از هر فرصتی براي برپايی جشن و شادمانی استفاده می كردند ، درازی و سياهی شب يلدا را نيز با گردهم آيی و جشن می گذرانيدند . 


 

روز نخست ديماه نيز ، در ميان آريايی ها جشن گرفته مي شد ، چون نخستين روز ماه “دی” به نام آفريدگار نامزد است . اين روز هم آيی نام روز با نام ماه می باشد. در ادامه همین گفتار بطور مفصّل به رسم و رسوم و عادات ایرانیان در شب یلدا باز هم پرداخته خواهدشد.

درباره واژه یلدا: 

«واژه یلدا واژه گفتاری سریانی و به معنی ولادت و میلاد است که میلاد همنامی با یکی از ملازمان حضرت عیسی مسیح را هم دارد،  ولادت خورشید (مهر، میترا) و رومیان آن راناتالیس انویکتوس یعنی روز تولد مهر شکست ناپذیر نامند.»  (صفحه 90 کتاب آیینهااز روح الامین)*  


سُريانی ، زبان گفتاری و نوشتاری قومی كهن است كه با قوم آرامی خويشاوندی داشتند و در ميانرودان ( شمال عراق و سورية امروزی) ساكن بودند . اين زبان يا لهجه ، از شاخه های مهم زبان آرامی شرقی بشمار مي رفت ، ولی در ايران از خود زبان آرامی شناخته تر بود.

( مفهوم سریانی برگرفته از فرهنگ دکتر محمد معین می باشد!) 

جشن یلدا در گذَر زمان: 

یلدااز جمله  شادیهایی است که دراین شبها برگزار میگشته و میگردد. این جشن را مردمی برگزار میکردند که در گذشته دور، کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل میداد و در طول سال با سپری شدن فصول و تضادهای طبیعی خوی داشتند.
مردم بر اثر تجربه و گذشت زمان با گردش خورشید، تغییر فصول،  بلندی و کوتاهی روز و شب، جهتِ حرکت و قرار ستارگان آشنایی یافته و کارها و فعالیتهایشان را بر اثر آن تنظیم میکردند. آنان ملاحظه میکردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می‌شود و در نتیجه در آن روزها، آنان از روشنی و نور خورشید بیشتر میتوانستند استفاده کنند. این اعتقاد برایشان پیدا شد که نور و روشنایی و تابش خورشید مظاهر نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکش‌اند.
بدین سان مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی - هند و اروپایی، دریافتند که کوتاه‌ترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شبها کوتاهتر میشوند.


به همین جهت آن شب را شب زایش خورشید نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند. به همین خاطر در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع میشد و در اوستا، واژه Sareda, Saredha «سَرِدَ» یا «سَرِذَ» که مفهوم «سال» را افاده میکند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است.

  به روایتی دیکته کردن مواردی در طبیعت بود که بر ذهن بشر آنروزگار اثر گذاشته تا بتواند بعدها  در کتب اعتقادی مذهبی بشر روزگار قدیم از جمله در آثار مذهبی «روایت پهلوی»، «مینوی خرد»، «روایت آذرفرنبغ فرخزادان»، «ارداویراف‌نامه»، «دینکرد»، «دادستان دینی»، «روایات داراب هرمزد» و «زادسپرم» دینکرد، وندیداد و بویژه در سروه های گات ها و یَشتهای زرتشت بازتاب یابد. 


در برهان قاطع آمده است:

 «یلدااول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جَدی (بزغاله ازصُوَرفلکی، شکل قرارگرفتن ستاره ها در آسمان) و آخر قوس می باشد و آن درازترین  شبهاست. در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب آفتاب به برج جَدْیْ تحویل می کند و گویند آن شب به غایت شوم و نامبارک می باشد و بعضی گفته اند جشن یلدا جشن خانوادگی ست زیرا آغاز بهره برداری از اندوخته هایی است که حاصل دسترنج همه ی اعضای خانواده و کوشش چند ماهه ی آنهاست.


 بدین گونه آنان با خیالی آسوده زمستان رابه گفته آقای روح الامین*سپری می کنند. بر این اساس جشن یلدا، جشن دهقانی نیز هست.«زایش خورشید و آغاز دی را آئین ها و فرهنگ های بسیاری از سرزمین های کهن آغاز سال قراردادند به شگون روزی که خورشید از چنگ شب های اهریمنی نجات می یافت و روزی مقدس برای مهرپرستان بود.»

 

مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر می‌آوردند و خوانی ویژه میگستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوه‌های خشک در سفره مینهادند. سفره شب یلدا، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوه‌های تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار میشد. در آیین‌های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می‌گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده‌ها و فرآورده‌های خوردنی فصل و خوراک‌های گوناگون، خوراک مقدس مانند «میزد» نیز نهاده میشد.


ایرانیان زرتشتی بالباس ویژه ی سپیدی گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوههای البرز به انتظار باززاییده‌ شدن خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب هنگام دعایی به نام «نی ید» را می‌خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده‌است. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز می‌نامیدند).خورروز در ایران باستان روز برابری انسانها بود.  

 در این روز همگان از جمله شاه لباس ساده می پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری را نداشت و کارها داوطلبانه انجام می گرفت نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود. 

این موضوع را نیروهای متخاصم ایرانیان نیز میدانستند و در جبهه‌ها رعایت می کردند و خونریزی موقتا قطع میشد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ به صلح طولانی و صفا تبدیل شده است.
در این روز عمدتاً به این لحاظ از کار دست می‌کشیدند که نمی‌خواستند احیاناً مرتکب بدی کردن شوند که آیین مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می‌شمرد. ایرانیان به درخت "سرو"، به چشمِ مظهر قدرت در برابر تاریکی و سرما می نگریستند و در خَورْروز در برابر آن می ایستادند و عهد می کردند که تا سال بعد یک "سرو" دیگر بکارند.

 بنابرگاهشماری روزگاران کهن ایران هر یک از سی روز ماه را به نام یکی از فرشتگان نامگذاری کرده بودند.نام این سی روز را خوانندگان فرزانه میتوانند درهمین وبگاه در پیوند زیر بیابند: 

http://behkambakhtiari.blogspot.nl/2012/09/blog-post_30.html 


 نام دوازده ماه سال نیز در میان آنهاست و هرگاه نام ماه وروز یکی می شد آن روز را جشن می گرفتند و در دی ماه چهار جشن برپا می شد،زیرا درنخستین روز دی ماه و روزهای هشتم و پانزدهم و بیست و سوم نام ماه و روز یکی می شد واژه "دی" تغییر یافته ی کلمه ی "دذو" در اوستا و"دزو" در زبان پهلوی است که به معنی آفریدگار خداوند است پس به نخستین روز این ماه که به نام آفریدگار و خداوند است پس به نخستین روز این ماه که به نام آفریدگار نامگذاری شده است. خَورْ روز (خورشید) و خرم روز نیز می گفتند و در این روزجشنی برپا می داشتند.
جشن خرم روز- دی‌ گان!

این واژه در اوستا "دتهوش" dat_housh "دَزْوِْه" _Veh Daz میباشد که به معنی‌ دادار یا آفریننده و آفریدگار که همیشه برای اهورامزدا صفت آورده شده است. چنانکه در آبان یشت، فقرهٔ هفده و مهر یشت، فقرهٔ پنجاه و فروردین یشت، فقرات هشتاد و سه و صدو پنجاه هفت و رام یشت، فقرهٔ چهل و چهار، آفریدگار "اهورامزدا" ذکر شده که لغات اصلی‌ آن در اوستا "دتهوش" یا "دزوه" میباشد. 
واژهٔ دی از مصدر دا آمده که در اوستا وفرس "پارس" هخامنشی و سانسکریت به معنی‌ دادن، آفریدن، پروردن، ساختن و بخشودن است. در پهلوی دادن" و در معنی‌ پارسی‌ "دادن" شده که از همین ریشه است. داتر که در پهلوی داتار و در پارسی‌ دادار یا آفریدگار گوییم در خود اوستا در افرینگان گاهنبار فقرهٔ یازده، صفت "دتهوش" (دی‌) از برای دهمین ماه بکار رفته است.
بگونه‌ای که در بحث گاهنمای مزدیسنا یاد میشود، هر یک از سی‌ روز ماه نام ویژه‌ای دارد که چهار روز آن بنام خدا و شش روز به نام امشاسپندان ( رهاگران از ستم که خود فلسفه ای طولانی در مورد دریای هامون و رهاشده های تخمه فروهری و ایزدان میباشد)  و بیست روز دیگر بنام ایزدان است که هر کدام نگهبان یکی‌ از آن روزها میباشد.
روز هشتم، پانزدهم و بیست و سوم هر ماه نامزد است به دی‌- دتهوش. در خود اوستا هم این سه روز یاد شده است. چنانکه در یسنا شانزده، فقرات چهار و شش در دو سی‌ روزهٔ خرد و بزرگ فقرات هشت و پانزده و بیست‌و سه از این سه روز از ماه ذکر شده مانند فقرات هفت و هشت آفرینگان گاهنبار. 

واژه دی را بیرونی در فهرست ماه های خوارزمی به صورت «دذو» آورده است. گردیزی می نویسد: 

«این ماه دی به نزدیك مغان، ماه خدای است و این روز را سخت مبارك دارند...».

در صفحه ۲۵۶ و ۲۵۷ ترجمهٔ آثار الباقیه ابو ریحان بیرونی‌ در مورد دی‌ ماه مطالبی‌ به شرح زیر هم نوشته شده است:
دی‌ ماه نخستین روز آن خرم روز است و این روز و ماه هر دو بنام خداوند است که "هرمزد" نامیده شده، یعنی‌ حکیم و صاحب رأی و آفریدگار. درین روز عادات ایرانیان چنین بود که پادشاه از تخت پایین می‌‌آمد و جا مه‌ ی سفید میپوشید و در بیابان بر فرش‌های سفید می‌‌نشست و دربانها و یساولان را که هیبت پادشاه با آنهاست به کنار میراند و هر کس که می‌خواست پادشاه را ببیند خواه دارا و خواه نادار بدون هیچگونه حاجب و مانع نزد شاه می‌‌رفت و با او‌ گفتگو میکرد.
در این روز پادشاه با برزگران "کشاورزان" می‌‌نشست و در یک سفره با آن‌ها غذا "خوراک" میخورد و میگفت من مانند یکی‌ از شماها هستم و با شما برادرم، زیرا دوام و پایداری دنیا به کارهایی است که با دست شما انجام میشود و امنیت کشور نیز با پادشاه است.نه پادشاه را از رعیت گریزی و نه رعیت را از پادشاه، پس من که پادشاه هستم با شما برزگران برادر م و مانند دو برادر مهربان خواهیم بود.  

 یکی از آئین ها که ایرانیان در شب یلدا برگزار می کردند از این قرار بود که آنان برای نابودی اهریمن و رفع بلا و نحوست آتش می افروختند و افراد خانواده برگرد سفره ای که به افتخار اورمزد و مهر گسترده بودند جمع می شدند. بر سفره یلدا یا سفره مُیَزد انواع میوه های تر وخشک قرار داشت. این خوان جنبه ی تقدس داشت و میوه های خشک تمثیل بهار و تابستانی پر برکت بود که درپیش داشتند. افرادی که در گرد سفره جمع شده بودند با دعا و نیایش ازایزد خورشید و روشنایی طلب خیر و برکت می کردند تا زمستان سرد را با خیر و خوشی بگذرانند.

      مراسم یلدا یا شب چله ی بزرگ تا به امروز در سرتاسر کشور وسیع و کهنسال ایران و طبقات مختلف جامعه برگزار می شود و همه ی افراد خانواده و خویشاوندان در خانه ی "بزرگ خانواده" کنار هم جمع می شوند و مهمان ها ضمن دیدار با خویشاوندان و نزدیکان با انواع میوه و آجیل پذیرایی می شوند و ساعات خوشی را در کنار هم می گذرانند.



یلدا و رسمها و آئینهای برگزاری جشن یلدا در ایران


ایرانیان نزدیک به چند هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز را که درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار می مانند و در کنار یکدیگر خود را سرگرم میدارند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیهٔ آنان را تضعیف نکند و با به روشنایی گراییدن آسمان به رخت خواب روند و لختی بیاسایند.


* در آیین کهن، بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دی‌ماه تاج و تخت شاهی را بر زمین می‌گذاشتند و با جامه‌ای سپید به صحرا می‌رفتند و بر فرشی سپید می‌نشستند. دربان‌ها و نگهبانان کاخ شاهی و همهٔ برده‌ ها و خدمت‌ کاران در سطح شهر آزاد شده و بسان دیگران زندگی می‌کردند. رئیس و مرئوس، پادشاه و آحاد مردم همگی یکسان بودند(صحت این امر موکد نیست، شاید تنها افسانه باشد). ایرانیان در این شب باقی مانده میوه هایی را که انبار کرده بودند به همراه خشکبار و تنقلات می خوردند و دور هم گرد هیزم افروخته می نشستند تا سپیده دمْ بشارت روشنایی دهد زیرا به باور آنان در این شب تاریکی و سیاهی در اوج خود است.

جشن یلدا در ایران امروز نیز با گرد هم آمدن و شب‌نشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار می‌شود. متل گویی که نوعی شعرخوانی و داستان خوانی است در قدیم اجرا می‌شده‌است به این صورت که خانواده‌ها در این شب گرد می‌آمدند و پیرترها برای همه قصه تعریف می‌کردند. آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه‌های گوناگون است که همه جنبهٔ نمادین دارند و نشانهٔ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند.

این میوه‌ها که بیشتر کثیر الدانه هستند، نوعی جادوی سرایتی محسوب می‌شوند که انسان‌ها با توسل به برکت خیزی و پر دانه بودن آنها، خودشان را نیز مانند آنها برکت خیز می‌کنند و نیروی باروی را در خویش افزایش می‌دهند و همچنین انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمایندگانی از خورشیدند در شب. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آینده‌ گویی می‌کنند.

* در خطهٔ شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچه‌ای تزیین شده به خانهٔ تازه‌عروس یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی خود هندوانه‌ها را تزئین می‌کنند و شال‌های قرمزی را اطرافش می‌گذارند. درحالی که مردم شمال یک ماهی بزرگ را تزئین می‌کنند و به خانهٔ عروس می‌برند.

* سفرهٔ مردم شیراز مثل سفرهٔ نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای سرد مزاج‌ها و خرما و رنگینک برای گرم مزاج‌ها موجود است. حافظ‌ خوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازی‌هاست. البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بلکه رسم کلی چلّه‌نشینان شده‌است.

* همدانی‌ها فالی می‌گیرند با نام فال سوزن. همه دور تا دور اتاق می‌نشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر می‌خواند. دختر بچه‌ای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن می‌زند و مهمان‌ها بنا به ترتیبی که نشسته‌اند شعرهای پیرزن را فال خود می‌دانند. همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقه‌است در این شب خورده می‌شود. در تویسرکان و ملایر، گردو و کشمش و مِیز نیز خورده می‌شود که از معمولترین خوراکی‌های موجود در ابن استان هاست.

* در شهرهای خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسی در این شب مرسوم است.

* در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم می‌دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و آخرین محصول هندوانه های لیچ نشده و گلیده  و سبزه و مغز گردو و نخودچی و کشمش می‌خورند.

* در گیلان هندوانه را حتماً فراهم می‌کنند و معتقدند که هر کس در شب چّله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی‌کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از خوردنی هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می‌شود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می‌ریزند، خمره را پر از آب می‌کنند و کمی نمک هم به آن می‌افزایند و در خم را می‌بندند و در گوشه‌ای خارج از هوای گرم اطاق می‌گذارند. ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می‌شود. آوکونوس در اغلب خانه‌های گیلان تا بهار آینده یافت می‌شود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون می‌آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه کش آفتاب می‌خورند.(آو= آب و کونوس = ازگیل)

* مردم کرمان تا سحر انتظار می‌کشند تا از قارون افسانه‌ای استقبال کنند. قارون در لباس هیزم شکن برای خانواده‌های فقیر تکه‌های چوب می‌آورد. این چوب‌ها به طلا تبدیل می‌شوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه می‌آورند. در ایام قدیم برخى از مردم به چله مى‌نشستند و چهل روز مراسم چله نشینى انجام مى‌دادند به امید این که قارون به خانه آنها وارد شود و به آنها شمش زر بدهد.

این رسم یادآور بابانوئل در مراسم کریسمس است و چنین مى نماید که یلداى ایرانى و کریسمس از یک مایه سرچشمه گرفته اند. از این گونه آئین هاى خاص در برگزارى یلدا فراوان مى توان شمرد. ‌  

دراینجا بی مناسبت نیست که این نگارنده از تلاشهای آقای جوادپارسای عضو کانون مهندسین ایرانی مقیم اتریش قدردانی نمایم؛ زیرا چکامه هایی را برای شب یلدا از دوران پس از ظهور اسلام و از قرن چهارم هجری ببعد جمع آوری نموده اند که به رؤیت خوانندگان گرامی میرسد:

 
چون حلقه ربايند به نيزه ، تو به نيزه
 خال از رخ زنگي بربايي شب يلدا
عنصري
 
نور رأيش تيره شب را روز نوراني كند
 دود چشمش روز روشن را شب يلدا كند
منوچهري
قنديل ضروري به شب قدر به مسجد
مسجد شده چون روز و دلت چون شب يلدا
گر نيابد خوي ايشان در نيابد خلق را
 روز روشن در برِ دانا شب يلدا شود
او بر دوشنبه و تو بر آدينه
تو ليل قدر داري و او يلدا
ناصر خسرو
آري آفتاب مجرد به يك شعاع
بيخ كواكب شب يلدا برافكند
همه شب هاي غم آبستن روز طرب است
يوسف روز به چاه شب يلدا بينند
خافاني
ايزد دادار ، مهر و كين تو گويي
از شب قدر آفريد و از شب يلدا
زان كه به مهرت بود تقرب مؤمن
زان كه به كينت بود تفاخر ترسا
معزّي 

دوش‌که این‌گردگردگنبد مینا.

آبله‌گون شد چو چهر من ز ثریا.

روی سپیدش برادر مه گردون. 

موی سیاهش پسر عم شب یلدا.   

قاآنی

روز رويش چو برانداخت نقاب از سر زلف
گويي از روز قيامت ، شب يلدا برخاست
نظر به روي تو ، هر بامداد ، نوروزي ست
شب فراق تو هر گه كه هست ، يلدايي ست
برآي اي صبح مشتاقان اگر هنگام روز آمد
كه بگرفت اين شب يلدا هلال از ماه و پروينم
سعدي
صحبت حكام ، ظلمت شب يلدا ست
نور ز خورشيد خواه ، بو كه برآيد
حافظ
نشسته است به روز سيه ، دلم از هجر
شبان من همه يلدا ، ز ديدة بي خواب
طلعت 

چند این شب و خاموشی ؟

 وقت است که برخیزم 

 وین آتش خندان را با صبح برانگیزم 

گر سوختنم باید افروختنم باید 

 ای عشق بزن در من کز شعله نپرهیزم 

 صد دشت شقایق چشم در خون دلم دارد

تا خود به کجا آخر با خاک در آمیزم 

چون کوه نشستم من با تاب و تب پنهان 

 صد زلزله برخیزد آنگاه که برخیزم 

برخیزم و بگشایم بند از دل پر آتش 

وین سیل گدازان را از سینه فرو ریزم 

 چون گریه گلو گیرد از ابر فرو بارم 

چون خشم رخ افزود در صاعقه آویزم 

ای سایه ! سحر خیزان دلواپس خورشیدند 

 زندان شب یلدا بگشایم و بگریزم 

هوشنگ ابتهاج 

شب است و گيتي غرق در سياهي
شب بلند است و سياهي پايدار ، ولي
باور به نور و روشنايي است،
كه شام تيرة ما را ، از تاريكي مي رهاند
و از دل شب هاي يلدا ، جشن مهر و روشنايي به ما ارمغان مي رساند
تيرگي هاتان در دل نور خاموش باد ،
... شب يلدا را به نور قرن ها قدمت جاري نگه داريم
اين شب بر شما خوش !!!
علی اشتهاردی 


بازتاب جشن یلدا در برگزاری جشن‌های دیگر اقوام:




* امروزه محققان معتقدند که مسیحیت غربی چارچوب اصلی خود را که به این دین، پایداری و شکل بخشیده به مذاهب پیش از مسیحیت روم باستان از جمله میترایسم مدیون است و برای نمونه تقویم کلیساها، بسیاری از بقایای مراسم و جشنهای پیش از مسیحیت بخصوص کریسمس را در خود نگاه داشته‌است و کریسمس به عنوان آمیزه‌ای از جشنهای ساتورنالیا و زایش میترا در روم باستان در زمان قرن چهارم میلادی با رسمی شدن آیین مسیحیت و به فرمان کنستانتین به عنوان زادروز رسمی مسیح در نظر گرفته شد.
میرجلا‌ل‌الدین کزازی مدرس کنونی دانشکاه های ایران در این زمینه می‌گوید:

"رومیان سال‌های بسیار تولد مهر را جشن می‌گرفتند و آن را آغاز سال می‌دانستند حتی پس از گسترش دین مسیحیت،باز کشیشان نتوانستند از گرفتن این جشن جلوگیری کنند و به ناچار مجبور شدند به دروغ این شب را زادروز تولد عیسی مسیح معرفی کنند تا آن را به بهانه تولد عیسی جشن بگیرند و نه تولد ایزدمهر.
هنگامی که به آیین و مراسم مسیحیان در کریسمس نگاه می‌کنیم بسیاری از نشانه‌های ایرانی این مراسم را درمی‌یابیم. ایرانیان قدیم در شب چله درخت سروی را با دو رشته نوار نقره‌ای و طلا‌یی می‌آراستند. بعد‌ها مسیحیان درخت کاج را به تقلید از مهرپرستان و ایرانیان تزئین کردند.مهر از دوشیزه باکره‌ای به نام آناهیتا زاده شد که بعد‌ها مسیحیان عیسی را جایگزین مهر و مریم را جایگزین آناهیتا قرار دادند. یکی دیگر از وام‌گیری‌های مسیحیان از مهرپرستان نیز روز ‌مقدس مسیحی یعنی یکشنبه است. ‌Sunday به معنی روز خورشید یا مهر،روز مقدس مهرپرستان بوده است.اما از اواسط سده چهارم میلادی به دلیل اشتباه محاسباتی یا مخالفت با‌آیین‌مهری، گاهشماری میلادی تغییر پیدا کرد، بدین ترتیب که در سال ۳۵۵ یا ۳۵۶ میلادی در زمان امپراتور کنسانتین (که پیش ازمسیحی شدن پیرو کیش مهر بود) به دستور کلیسای روم ۲۵ دسامبر سالروز تولد مسیح و ۶ ژانویه تاریخ غسل تعمید او اعلا‌م شد.
هنگام توسعهٔ آیین‌های رازآمیز در اروپا و سرزمینهای تحت فرمانروایی امپراطوری روم و پیش از از پذیرفتن آیین مسیحیت، رومیان هر ساله در روز ۱۷ دسامبر در جشنی به نام ساتورنالیا به سیاره کیوان (ساترن)، ایزد باستانی زراعت، احترام مینهادند. در قرن هیجدم «لوتران» آلمانی با اقتباس از درخت یلدای پارسیان درخت کریسمس را به جمع تزیینات شب تولد مسیح آورد.  
برخی مورخان معتقدند که بیشتر رسوم دین مسیحیت از مهرپرستی(خورشید پرستی) و یا میتراییسم برگرفته شده‌است. مانند تولد مسیح در یک آغل که که به گفته آنها برگرفته شده از تولد میترا در غار است و همچنین شب میلاد مسیح که مصادف با یلدا می‌باشد، و همچنین درخت سرو و کاج که در آیین مهر با ستاره‌ای بر فرازش تزیین می‌شد. (ستاره نشانه ایست که بازرگانان را راهنمایی می‌کند تا به میترا در غار برسند - درخت سرو را از این روی دوست داشتند که نماد آزادگی و مقاومت در برابر تاریکی بود که آثارش را در ادبیات فارسی می‌توانیم به وفور بیابیم - درخت کاج از این روی در کشورهای اروپایی مرسوم شد که محیط طبیعی آنها برای رویش کاج بهتر بود). مورد دیگر شباهت کلاه بابانوئل با کلاهی شبیه کلاه موبدان آیین مهر است.

این جشن تا هفت روز ادامه میافت و انقلاب زمستانی را شامل می‌گردید. از آنجا که رومیان از گاهشماری یولیانی در محاسبات خود استفاده مینموند روز انقلاب زمستانی به جای ۲۱ یا ۲۲ دسامبر حدوداً در ۲۵ دسامبر واقع می‌شد. هنگام عید ساتورنالیا، رومی‌ها اقدام به برپاداشتن جشن و سرور، به تعویق انداختن کسب و کار و منازعات، هدیه دادن به همدیگر و آزادکردن موقتی برده‌ها مینمودند.

همچنین آیین رازآمیز میترائیسم، بر پایه پرستش ایزد باستان ایران زمین، میترا در سرزمینهای تحت فرمانروایی روم باستان اشاعه زیادی یافته بود و بسیاری از رومیان، رویداد بلندتر شدن روزها به دنبال انقلاب زمستانی را با شرکت کردن در مراسمی به منظور بزرگداشت میترا، جشن می‌گرفتند.

این جشنها و سایر مناسک تا روز اول ژانویه ادامه میافت که رومیان انرا روز ماه و سال جدید می‌دانستند. پس از استیلای مسیحیت در اروپا، آداب و رسوم آیین مهر که در زندگی مردم و به‌خصوص در میان رومیان نفوذ کرده بود هم‌چنان باقی ماند و با آمدن دین جدید رنگ نباخت. کلیسای کاتولیک روم روز ۲۵ دسامبر را به عنوان زادروز مسیح برگزیند تا به مراسم پگانیسم در آن زمان معنا و مفهوم مسیحی بخشد. برای نمونه، کلیسا جشن زادروز میترا خدای نور و روشنایی را با جشن بزرگداشت زادروز عیسی که عهد جدید او را نور و روشنی جهان مینامد، جایگزین نمود تا از التقاط این دو مناسبت نفوذ بیشتری بر زندگی مردم داشته باشد و بزرگ‌ترین جشن آیین مهر را در خود حل کنند. اکنون کلیسای ارامنه روز ششم ژانویه را که گفته می‌شود روز غسل تعمید مسیح می‌باشد را به عنوان روز میلاد مسیح جشن می‌گیرند. تاریخدانان تاریخ دقیق زادروز عیسی را نمی‌دانند، اما مسیحیان با رجوع به اناجیل و با توجه به اشاره‌های آن به فصل زراعت و اعتدال هوا میلاد مسیح را در اعتدالین (بهار یا پاییز) واقع می‌دانند.
یلدا هنگام پایان برداشت محصول بین کشاورزان و زمانی است که زمین با خورشید در زاویه ۲۷۰ درجه قرار می‌گیرد در نتیجه برعکس آغاز تابستان که زاویه زمین با خورشید ۹۰ درجه می‌شود و بلندترین روز سال به وجود می‌آید در این شب طولا‌نی‌ترین شب سال را شاهد خواهیم بود.ایرانیان زمستان را به دو چله بزرگ و کوچک تقسیم می‌کنند، چله بزرگ از اول دی تا ۱۰ بهمن را دربرمی‌گیرد و از ۱۰ بهمن به بعد را نیز چله‌کوچک می‌دانند.یلدا نخستین شب چله بزرگ و شب آغاز انقلا‌ب زمستانی (انقلا‌ب شتوی) است که پس از آن آفتاب از برج قوس به برج جدی واگذار و روز‌ها کم‌کم بلند می‌شود. ‌
به باور پیشینیان،در پایان این شب دراز تاریکی شکست می‌خورد،روشنایی پیروز و خورشید‌زاده می‌شود، از این رو در این شب آتش برمی‌افروختند تا تاریکی و عاملا‌ن اهریمن نابود شوند و بگریزند.

فرانتس کومون، باستان‌شناس بلژیکی و موسس میتراپژوهی مدرن و دیگر میتراپژوهان همفکر او مفاهیم آیین میترایسم روم را کاملاً برگرفته از آیین مزدیسنا و ایزد ایرانی میترا (مهر) می‌دانند لیکن این ایده از دهه ۱۹۷۰ میلادی به بعد به شدت مورد نقد و بازبینی قرار گرفته است و اکنون به یکی از مسائل بسیار مجادله‌آمیز در زمینه پژوهش ادیان در دنیای روم و یونان باستان تبدیل گشته است.
 با اینحال زادروز میترا در آیین باستان مهر در ایران زمین مصادف با شب یلدا و انقلاب زمستانی در روز ۲۱ یا ۲۲ دسامبر بوده است و جشن زادروز میترا در آیین میتراییسم روم هم با انقلاب زمستانی مصادف بوده که به علت پیروی رومیان از گاهشماری یولیانی در ۲۵ دسامبر واقع می‌شده است.

* در حدود ۴۰۰۰ سال پیش در مصر باستان جشن «باززاییده‌شدن خورشید»، مصادف با شب چله، برگزار می‌شده‌است. مصریان در این هنگام از سال به مدت ۱۲ روز، به نشانهٔ ۱۲ ماه سال خورشیدی، به جشن و پای‌کوبی می‌پرداختند و پیروزی نور بر تاریکی را گرامی می‌داشتند. هم‌چنین از ۱۲ برگ نخل برای تزیین مکان برگزاری جشن استفاده می‌نمودند که نشانهٔ پایان سال و آغاز سال نو بوده‌است.
* در یونان قدیم نیز، اولین روز زمستان روز بزرگ‌داشت خداوند خورشید بوده‌است و آن را خورشید شکست ناپذیر، ناتالیس انویکتوس، می‌نامیدند(که از ریشهٔ کلمهٔ ناتال که در بالا اشاره شد برگرفته شده‌است و معنی اش، میلاد و تولد است). ریشه‌های یلدا در جشن دیگر مرسوم در یونان نیز باقی مانده‌است از مهم‌ترین این جشن‌های می‌توان به جشن ساتورن اشاره کرد.
* در قسمت‌هایی از روسیهٔ جنوبی، هم‌اکنون جشن‌های مشابهی به‌مناسبت چله برگزار می‌کنند. این آیین‌ها شباهت بسیاری با مراسم شب چله دارد. پختن نان شیرینی محلی به صورت موجودات زنده، بازی‌های محلی گوناگون، کشت و بذر پاشی به صورت تمثیلی و باز سازی مراسم کشت، پوشانیدن سطح کلبه با چربی، گذاشتن پوستین روی هره پنجره‌ها، آویختن پشم از سقف، پاشیدن گندم به محوطه حیاط، ترانه خوانی و رقص و آواز و مهم تر از همه قربانی کردن جانوران از آیین‌های ویژه این جشن بوده و هست. یکی دیگر از آیین‌های شب‌های جشن، فالگیری بود و پیشگویی رویدادهای احتمالی سال آینده. همین آیین‌ها در روستاهای ایران نیز کم و بیش به چشم می‌خورند که نشان از همانندی جشن یلدا در ایران و روسیه دارند. نا گفته نماند که جشن یلدا یا بزرگداشت تولد خورشید دربرخی از نقاط دیگر روسیه سفید هم مردم روسیه، در طول همه شب های عید، در زیر پنجره ها، آوازهای سنتی می خواندند و برای فراوانی محصول نیایش می كردند (همانند قاشق زنی) و از پشت پنجره ها به آنها نان های شیرین، كه به شكل جانوران پخته می شد، هدیه می كردند. یكی دیگر از آیین های شب های جشن، فالگیری بود و پیشگویی رویدادهای احتمالی سال آینده. 
* یهودیان نیز در این شب جشنی با نام «ایلانوت» (جشن درخت) برگزار می‌کنند و با روشن‌کردن شمع به نیایش می‌پردازند.
* آشوریان نیز در شب یلدا آجیل مشکل گشا می‌خورند و تا پاسی از شب را به شب نشینی و بگو بخند می‌گذرانند و در خانواده‌های تحصیل کرده آشوری تفأّل با دیوان حافظ نیز رواج دارد.
* نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی که پیرو مزدک هستند نیز سخت گرامی و بزرگ دانسته می‌شود و از آن با نام «خرم روز» (خره روز) یاد می‌گردد و آیین‌هایی ویژه در آن روز برگذار می‌شود. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستان هنوز در میان برخی اقوام دیده می‌شود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان) است.
همین آیین ها در روستاهای ایران نیز كم و بیش به چشم می خورد كه نشان از همانندی جشن یلدا در ایران و روسیه دارند.   

 

رابطهٔ جشن یلدا و جشن کریسمس: 

 به باور برخی از اندیشمندان و تحقیقاتی که در دهه های اخیر انجام گردیده، جشن کریسمس یک پاسداشت مذهبی نبوده؛ بلکه وبدلایلی باید گفت که به بیشتر مردم جهان متعلّق است و اقوام ایرانی پیش از کوچ نژاد آریایی ها و پس از حرکت آنان به فلات ایران سهم بیشتری از برپایی این جشن دارا میباشند! 

چگونگی اینکه کریسمس همان یلدایا همان هانواکِهْ است و همه میتوانند به همدیگر آغاز زمستان را شادباش گویند؛ نیاز به بیان ادلّه و ارتباطاتیست که در زیر بیان میگردد. 

   ابتداباید یادآور شد که از حدود شش هزار سال پیش که آریائیها کوچ خود رااز شمال غربی خراسان بزرگ آغاز نمودند به درازای صدها سال این نژاد به سه گروه تقسیم شدند. گروه نخست به سمت آسیای شرقی و ژاپن امروز و گروهی از سمت افغانستان امروزی به هند و گروه سوم کوههای شمال خراسان امروزی را طی کرده و به فلات ایران سرازیر گشتند. 

پس از جدا شدن این گروهها از یکدیگر شکلهای گوناگونی و جدیدی از بُعد اجتماعی-فرهنگی پیدا کرده در حالیکه اشتراکات فرهنگی پیشین خود را هم بهمراه می آورند. 

از بُعد تاریخی حدود دو هزار سال طول می کشد که در گروهی که به سمت جنوب حرکت کردند، تعدادی در سرزمین طوس ساکن شده و تعدادی از آنان هم در شرق افغانستان متوطّن میگردند. در بین ساکنان شرق افغانستان در آندوره انسانی بنام زرتشت** پیدا میشود که با بینش و جهانبینی که در مردم خود می دید تغییراتی را به جامعة همراه خودیش پیشنهاد میکند که گروه ساکن طوس باهمان بینش سابق خود بسیار دیر از این پیامهای پیروان زرتشت باخبر میشوند. 

دور از دسترس بودن همین پیامها سبب گردید که ساکنین سرزمین طوس یا خراسان امروزی معنایابی از طبیعت برایشان سخت گشته لذابرای دریافتن معنای تغییرات طبیعت، ذهن آنان برای طبیعت؛ همانند گذشته نیروهایی قائل میشدکه این نیروها بتدریج خدایان آنها گردیدند. 

همانگونه که نژاد سامی در شبه جزیره عرب و عراق امروزی براساس برداشتشان از تغییرات طبیعت، ذهنشان براساس دیکته کردن طبیعت، آنان را به خدایانی معتقد کرده بود. 

اقوام آریایی در منطقه ای سردسیر می زیستند و چهار فصل کامل را داشتند و همة باورهایشان به همان طبیعت و معیشتی که داشتند، برمی گشت. همانگونه که  اقوام سامی هم در بیابانهای تفتیدة عربستان و شمال آفریقا روزگار میگذراندند و مثلآ از تابش نور و گرمای خورشید در عذاب بودند و شب برایشان دلپذیر می بود.... ادامه دارد 


**: در تحقیقاتی که این نگارنده نموده زمان زایش زرتشت در درازای تاریخ قدمتی بیش از حدود تقریبی ۴۰۰۰ سال داشته که  اگزان توس Xantus بنا برحدس و گمان بیان نموده که در گذاشتن صفرها اشتباهی پیش آمده و در چاپ یک صفر بیشترگذاشته شده است.
 این گمان بنا بر شواهد آثار دیگری که در زیر می آورم از طرف یک تاریخ نویس ایرانی به باور من اشتباه است.
  قدمت زاد روز زایش زرتشت در این کُتب بیش از ۷۰۰۰ هزار سال برآورد گردیده است. فارغ از جنگهای بابل و آشور؛ رخدادنویسانی پیش و یا پس از اَشوزرتشت همانند دیوژنس.. Diogenes lertius زایش زرتشت را ۶۰۰۰ سال پیش از لشکر کشی خشایارشاه به یونان، افلاطون در زیرنویس های کتاب آلکی بیادس وشاگردانش ارسطو و اودوک سوس Euduaus و هردوروس، زمان زرتشت را ۶۰۰۰ سال پیش از مرگ افلاطون، پلینیوسرومی Plinyus زاده ۲۳ سال پس از مسیح و در سال ۷۹ در گذشته در کتاب تاریخ طبیعیش زمان زرتشت را ۶۰۰۰ سال پیش ازافلاطون و تأیید کرده که زمان رزتشت پیامبر ایرانی ۵۰۰۰ سال پیش از جنگ ترویا بوده است.
همچنین هرمیپوس Hermipus کمدی نویس قرن پنجم پیش از میلاد و رقیب سیاسی پریکلس ۵۰۰۰ سال بیان زمان زایش زرتشت، پلوتارخوس Plutarkhus که در سال ۴۶ زاده شده  و درسال ۱۲۰ میلادی در گذشته زمان ظهور زرتشت را ۵۰۰۰ سال پیش از جنگ ترویا و تئو پومپوس Theopompus و همزمان با فیلیب واسکندر بوده ۵۰۰۰ سال پیش از جنگ ترویا بیان نموده است.  
سوئیداس Suidas در ۹۷۰ پس از مسیح میزیسته از دو زرتشت نام می برد که یکی دانای پارس و ماد که ۵۰۰۰ سال پیش از جنگ ترویا و ایرانیان را به یگانه پرستی دعوت کرده و دیگری زرتشت ستاره شناس شوهر سمیرامیس شهبانوی آسور که همزمانی گشتاسب شاهنشاه ایران با زرتشت را بیان نموده، اردشیرخبردارِپارسی از پژوهشگران پارسی در هند زایش زرتشت را ۶۵۰۰ سال پیش از مسیح و ذکر کرده و یادآورشده که اَشو زرتشت ۵۰۰۰ سال پیش از جنگ ترویامیزیستهاست.
بارون بون سن Baron Bunsen دانشمندآلمانی در کتاب مصر در تاریخ همگانی ۶۵۰۰ سال پیش از مسیح را برای دوره ی زرتشت یادآور شده، ولتر فرانسوی قرن هیجدهم میلادی در رساله ی مطالعه در باره آداب و روحیات ملل، سه اصل پندا و رفتار و کردار نیک زرتشت را بیان نموده و دوره زندگی زرتشت را ۶۰۰۰ سال پیش از کورش بزرگ یادکرده، اسپنسر Spencer از دانشمندان معاصر پارسیان هند در کتاب دوره زیست آریائیها که در سال ۱۹۶۵ میلادی در بمبئی بچاپ رسیده برپایه ستاره شناسی، زمان زرتشت را ۷۱۲۹ سال پیش از مسیح یاد می کند. 
بابررسی هایی که به عمل آمد، مشاهده شد که بیشتر دانشمندان در ظهور زرتشت در ۶۵۰۰ سال پیش از مسیح اتّفاق نظر دارند!        

    

سودجسته از:

گريشمن-ر-ايران ازآغازتااسلام 

خلف تبریزی-محمدحسین-هند-واژه نامه برهان قاطع- ۱۰۳۰ ه-ش 

*روح الامین- محمود- آئین و جشنهای کهن- ص ۹۰

رضائی-عبدالعظيم -اصل و نسب و دین ایرانیان-

 مهر، فرهنگ. دیدی نو از دینی کهن.

 رضی، هاشم. گاهشماری و جشن‌های ایران باستان

 جلد چهارم فرهنگ معین - امیرکبیر تهران ۱۳۶۲

احمدی-عباس- مقالهٔ یلدا و جادو

 مجله آفتاب، شمارهٔ پنجم، سال اول 

رجبی- پرویز-جشن های ایرانی  

نوری علا- اسمعیل- یادداشتها- میراث هرهنگی

بامداد ۲۸ آذر ۲۵۷۲ سالِ ایرانی و ۱۳۹۲ شمسی 

پاینده ایران 


No comments:

Post a Comment